نقد فیلم سارا و آیدا
نقد فیلم سارا و آیدا
نقد فیلم سارا و آیدا
نقد فیلم سارا و آیدا
آخرین ساختهی مازیار میری که به مانند دیگر آثارش درونمایهای اجتماعی دارد، در تلاش است تا روایتی از اخلاق را به دیدگان بیننده برساند. فیلم، داستان دو دوست به نام سارا و آیدا است که پس از رخ دادن یک اتفاق با هم در تلاش برای بهبود اوضاع هستند…
«سارا و آیدا»، اگرچه در تلاش برای بیان موضوعی اجتماعی و بیان بیاخلاقی موجود در جامعه کنونی ما است و از درونمایه اثرگذاری بهره میبرد اما در این تلاش موفق عمل نمیکند، و فیلم نه تنها دارای اثرگذاری کافی نیست بلکه به سختی توانایی نگهداشتن مخاطب تا لحظات آخر فیلم را دارد. درواقع بزرگترین مشکل این فیلم را شاید بتوان عدم توانایی آن در پرداخت شخصیتهایش دانست. این مهم تا حدی پیش میرود که فیلم حتی در پرداخت شخصیتهای اصلیاش یعنی سارا و آیدا و حتی رابطهی میان این دو دوست هم دچار ایرادات فراوانی است. فیلم به درستی شخصیتهایش را تعریف نمیکند و این باعث میشود رابطه میان شخصیتها به درستی شکل نگیرد، شاید حتی اندک تلاش فیلمساز در تعریف بهتر شخصیت سارا نیز میتوانست کمک به سزایی به روند قصهگویی کند.
داستان روایتی به شدت کلاسیک و کهنه دارد، رویارویی خوب و بد و تقابل این دو؛ این در حالیست که پیشتر مازیار میری در «سعادت آباد» سعی در به تصویر کشیدن شخصیتهای خاکستری و نه مطلق را داشت و در این امر هم موفق ظاهر شده بود. در این فیلم اما شخصیتها به شدت مطلق به تصویر کشیده شدهاند و نقشهای خاکستری به درستی تولید نشدهاند. شاید فیلم اگر حدود ده سال پیش بر روی پرده میرفت انتظارات بیشتری را برآورده میکرد. از سویی رابطهی میان دو دوست که در تیزر فیلم نیز مانور اصلی بر آن است، به سختی قابل باور به نظر میرسد و فیلم هیچ تلاشی در تعریف رابطهی دوستی میان سارا و آیدا نمیکند، به طوریکه روابط میان آنها به عنوان دو دوست صمیمی به چند صحنهی دابسمش و رقص و قلقلک خلاصه میشود، این در حالیست که از سویی دیگر تقابل شخصیتی و رفتاری سارا با آیدا نیز در فیلم باورپذیری رفاقت میان آنها را برای بیننده سختتر میکند. آزاردهندهتر از این شاید، روند ناموزون در قصهگویی است، به شکلی که فیلم از جایی به بعد روند کند و قابل پیش بینی در داستانگویی به خود میگیرد و این مهم باعث میشود بیننده کشش اولیهاش در دنبال کردن ماجرا را از دست بدهد.
شاید بزرگترین ضربهی شخصیت پردازی نامناسب به فیلم را بتوان در بازی بازیگران مشاهده کرد. این مسئله سبب گشته است تا بازیگران آنطور که انتظار میرود، ظاهر نشوند. هرچند که پگاه آهنگرانی و مصطفی زمانی بازی قابل قبولی را ارائه میدهند اما واضح است که این ایفای نقش، فاصله زیادی تا توانایی که از آنان به خاطر میآوریم، دارد. مصطفی زمانی که کمتر او را در نقشهای منفی دیدهایم، سعی میکند تا حد امکان به عنوان شخصیتی منفی ظاهر شود، اما در بسیاری از صحنهها آنطور که باید و شاید باورپذیر عمل نمیکند و فقط سعی در بازی و ادای دیالوگهایش به عنوان فردی با نام سعید دارد؛ گویی که زمانی نتوانسته است به خوبی در این نقش فرو رود و ویژگیهای فردی سعید را به نمایش بگذارد. در خصوص پگاه آهنگرانی، اوضاع کمی بهتر است، در واقع او بیشتر توانایی برقراری ارتباط با نقشش را داشتهاست. هرچند که او، آیدا را مانند بسیاری از نقشهای پیشین خودش اجرا میکند اما انتخاب درست آهنگرانی برای این نقش باعث شده تا نتیجه قابل قبولتری بهدست آید، هرچند که فیلم لازم دارد تا اطلاعات و جزئیات بیشتری از آیدا به بیننده بدهد و پرداخت شخصیتی او را تنها به چند جمله و رابطهاش با سعید واگذار نکند. و اما نوبت به غزل شاکری میرسد، که زمان زیادی نیز جلوی دوربین است، اما او نیز نتوانسته است اثرگذاری زیادی با سارا به روی پرده بیاورد، گرچه میتوان علت این امر را به مانند دیگر نقشها، پرداخت ناقص شخصیتها در فیلمنامه دانست. در واقع سارا با درگیریهای ذهنی و درماندگیاش از موقعیت زندگی و انسانهای اطرافش، نیاز به اجراهای زیرپوستی بیشتری دارد، هرچند که به تناسب شخصیت آرام و درماندهی سارا، شاکری در بسیاری از پلانها دیالوگ خاصی ندارد اما با چهرهاش باید یک دنیا حرف به مخاطب انتقال دهد، در واقع سارا باید نماینده یک قربانی اسیر میان گرگها و یک فرد خوبی که در جامعه درگیر مخمصهی بدعهدی و بیاخلاقیها شدهاست، باشد، اما او، بیشتر تبدیل به شخصیتی ایزوله و بیاثر، که فقط “وجود دارد” شدهاست. گرچه فیلم در صحنههای متعددی در تلاش برای نمایش درگیریهای ذهنی سارا است و زمان زیادی نیز به این امر اختصاص میدهد اما جزئیات ناقص شخصیت سارا در فیلمنامه مانع نمایش بی عیب این مشغلهها است، شاید پرداخت بیشتر میتوانست منجر به بازی بهتری نیز از غزل شاکری باشد.
در خصوص دیگر نقشها نیز، فیلم از عدم توانایی شخصیتها در اثرگذاری در داستان رنج میبرد، و پیرو آن نیز بازیهای اثرگذاری دیده نمیشود. شخصیتهای فرعی در فیلم حتی توانایی اثرگذاری در زندگی خودشان را نیز ندارند و به شدت خنثی به چشم میآیند. نامزد سارا که بدونشک میبایست جز نزدیکترین افراد به او باشد، تنها با خونسردی تعجببرانگیزی سعی در فهمیدن ماجرا و یافتن دروغهای نخنمای سارا میکند، و این تا حدی پیش میرود که شاید دلتان برای یک داد و فریاد از او لک بزند، مسئلهای که باعث میشود مخاطب بارها از خود بپرسد مگر این دو نامزد نیستند، و قرار نیست باهم ازدواج کنند و سالها در کنار یکدیگر زندگی کنند، پس چرا روابطشان در سطح پایینی به نمایش در میآید!
فیلم در گام بعدی از جاذبههای بصری خوبی هم بهره نمیبرد و میزانسنها آنطور که باید و شاید به چشم نمیآیند، و لوکیشنها اگرچه شاید اولین انتخابهای فیلمساز نبوده، اما بدون شک بهترین آنها نیز نبوده است. در واقع از مازیار میری انتظار دیدن مدیومهای سینماییتری میرود. شاید اگر اسم او نبود به راحتی میشد فیلم را اثری نزدیکتر به تلویزیون، تا سینما دانست.
سارا و آیدا گرچه نشانهای از تلاش فیلمساز برای بیان اجتماعی معضلات و تلاش برای نشان دادن برتری و حضور خوبی و اخلاق میان بدیها در جامعه دارد و با پایانبندی قابل انتظارش در تلاش است نوری از امید را در مخاطب روشن سازد اما باتوجه به سابقهی فیلمساز نامیاش، نمیتواند در حد انتظار ظاهر شود، و تنها مخاطب را ناامید از انتخابش به خارج سینما رها میکند.
منبع : سایت نقد فارسی
منتقد : سیاوش معمار
—> دانلود فیلم سارا و آیدا <—
No Comments