نقد فیلم نفس
نقد فیلم نفس
نقد فیلم نفس
سومین فیلم سینمایی نرگس آبیار ، “فیلم نفس” اگرچه نکات مشترکی با دو فیلم قبلی او دارد که بیشتر در شیوه پرداخت جزییات داستانی خودنمایی میکنند اما در شکل کلی چارچوب روایت رویکرد متفاوتی در پیشگرفته است. داستان “فیلم نفس” تشکیلشده از مجموعهای خرده داستانهای کوتاه است که هرکدام بخشهایی اندک از زندگی یک دختربچه به نام بهار را در محدودهٔ سالهای انقلاب و جنگ به نمایش میگذارند. خرده داستانها در فواصل زمانی نامنظم رخ میدهند و از چارچوب مشخص و هدفمند در شکل کلاسیکش پیروی نمیکنند. ممکن است این بیتوجهی به دنبال کردن خطوط دراماتیکِ مشخص و رها شدن در لحظاتی از زندگی که تنها نقطه پیوندشان شور و احساس خاص جاری در آنهاست مخاطب را به یاد آثار ریچارد لینکلیتر بیندازد.
طبیعتا این یادآوری بهخودیخود نمیتواند نقشی در ارزشگذاری “فیلم نفس” ایفا کند اما با این نگاه باید از همان ابتدا ابزار متفاوتی برای تحلیل “فیلم نفس” برگزید. ایرادهایی از قبیل اینکه “فیلم نفس” داستان ندارد یا جلو نمیرود و یا هرگونه کمبودی که از مقایسه با پیرنگ کلاسیک برای “فیلم نفس” تعریف شود از یک ارزیابی اشتباه ریشه گرفته چراکه فیلمساز از ابتدا به دنبال چنین روایتی نبوده است. پس در ابتدا باید ابزار مناسب تحلیل چنین فیلمی را انتخاب کنیم تا ارتباطمان باهدفی که فیلمساز داشته مستقل از اینکه به آن دست پیداکرده یا نه قطع نشود.
با این نگاه، شیوهٔ گزینش لحظات و خرده داستانها به مهمترین و تعیینکنندهترین عنصر “فیلم نفس” تبدیل شده است. ممکن است الزامی برای ارتباط دراماتیک بین سکانسها وجود نداشته باشد اما همنشینی آنها باید حال و هوای موردنظر فیلمساز و محیطی که شخصیت اصلی، بهار در آن زیست میکند را ساخته و به شکلی تأثیرگذار ارائه کند. آبیار در ساختن جهان کودکانه موفق است. دعواهای بهار با برادرها و خواهرش، تخیل کودکانهٔ او دربارهٔ زندگی آینده و آرزوهایی که برای برطرف کردن مشکلات زندگیاش دارد بهدرستی وجوه شخصیتی یک دختربچه را میسازند. و البته بهار کمی متفاوت است. عاشق کتاب خواندن است اما این علاقه جوری پرداختنشده تا از چارچوب کودکانهٔ او بیرون بزند. برای جلوگیری از این مشکل فیلمساز تمهیداتی اندیشیده که درمجموع جز نقاط قوت “فیلم نفس” است.
برای مثال سکانسی که بهار یک کتاب بزرگ سالانه را میخواند و در بخشی از کتاب که به گیلاس شراب اشاره میشود بهار در ذهن خود میوهٔ گیلاس را تصور میکند و از حضور میوهٔ گیلاس در منطق داستان هم متعجب میشود که از لحظات جذاب “فیلم نفس” است. این تمهید یکبار دیگر با اشاره به نخود تریاک که باعث مرگ شخصیت داستانی در کتاب شده تکرار میشود و پسازآن نگاه خیرهٔ بهار به سینی نخود در دست مادربزرگش این ایده را کامل میکند. بهار بهعنوان یک کودک با تخیل قوی عاشق داستان است و خوشبختانه فیلمساز به دنبال ایجاد یک مبنای فکری حاصلشده از کتابها در بهار نیست درنتیجه بهار بهعنوان یک کودک پذیرفتنی ارائه میشود.
بیشتر جذابیتهای “فیلم نفس” در شخصیت بهار و مواجههٔ شیرین و کودکانهٔ او با اتفاقات اطرافش شکل میگیرد و اکثر مشکلات “فیلم نفس” در ترسیم محیط بیرونی مشاهده میشود. فیلمساز یک محدودهای از تاریخ ایران را انتخاب کرده که چند اتفاق بسیار مهم را در فاصلهای کوتاه در برمیگیرد. تجربهٔ فضای سیاسی، اجتماعی قبل از انقلاب، انقلاب اسلامی، فضای شکلگرفته پس از انقلاب و نهایتن جنگ تحمیلی. حضور این مقاطع در “فیلم نفس” با اشاراتی که از زبان شخصیتهای اطراف بهار بیان میشود شکل میگیرد و فیلمساز با تکرار موقعیتهای مشابه در دو فضای قبل و بعد از انقلاب زمینهٔ مقایسهٔ دو فضا را فراهم میکند. دو صحنه در “فیلم نفس” وجود دارد که تکرارشان با تأکید بیشتری در “فیلم نفس” گنجاندهشده. کلاس درس در زمان قبل از انقلاب که قرینه میشود به کلاس قرآن در پس از انقلاب. همچنین سکانس عزاداری محرم که در دو بازه تاریخی تکرار میشود. دست گذاشتن روی این شکل مقایسه بههرحال محدودیتهای خاص خود را دارد تا حدی که شاید به سمت آن نرفتن تصمیم عاقلانهتری باشد. “فیلم نفس” به دنبال نمایش تصویر شعاری تحول انقلابی نیست به همین دلیل خود را به ورطهٔ حساسی میاندازد. فضای مدرسه در بازهٔ قبل از انقلاب کاملاً دوستانه ترسیم میشود، تا اینجا فیلمساز کلیشهٔ اول را میشکند اما سکانس کلاس قرآن با خشونت و تهدیدهای معلم قرآن خودبهخود در رو به روی فضای تحصیلی قبلی قرار میگیرد و روایتپردازی را به سمتی میبرد که هرلحظه بیشتر آسیب میبیند. این مقایسه بهخودیخود ناکافی و دربردارندهٔ نگاه کاملاً گزینشی فیلمساز است.
چنین سطحی از روایتپردازی اساسن تفاوتی با همان تصویر شعاری معمول ندارد بلکه فقط از جهت عکس به کار گرفته میشود یعنی به لحاظ ارزش هنری و تحلیلی بسیار فقیر است اما به خاطر حساسیتهای پیامیای که ایجاد میکند فیلمساز مجبور شده مدام حرف خود را پس بگیرد مثلاً معلمی که در ابتدا دیدهایم ازآنجا میرود و معلم جدید در سکانسی بی کاربرد در “فیلم نفس” حضور پیدا میکند تا نمایندهٔ خشونت در فضای مدرسه شود. یا پدربزرگ که هیچ حضوری در “فیلم نفس” ندارد سریعن جایگزین معلم قرآن میشود تا در یک تک سکانس قرآن را به شکل صحیح و دوستانه به بهار بیاموزد. شاید گفته شود فیلمساز به دنبال نمایش یکجور پایداری اخلاقی در هر دو فضا بوده و این شکل داستانگویی نمایشگر حضور دوستی و خشونت در هر دو بازهٔ تاریخی بوده است، در این حالت هم نمیتوان نگاه مثبتی به موقعیتهای داستانی داشت چراکه خشونت معلم قرآن هیچ قرینهٔ محکمی در دوران قبل از انقلاب پیدا نمیکند و خودبهخود تعادل “فیلم نفس” را بر هم میزند همچنین رفتار دوستانهٔ معلم مدرسه، تکرار جدیای در فضای پس از انقلاب ندارد. عزاداری محرم در هر دو بازهٔ تاریخی مفصل و پرشور برگزار میشود. بهار و خانوادهاش در دوران قبل از انقلاب هم بهراحتی در مراسم حضور پیدا میکنند. دلیل این انقلاب چیست؟ “فیلم نفس” از نگاه یک کودک روایت میشود و بدیهی است که نباید انتظار این را داشته باشیم که انقلاب جایگاه جدیای در نگاه بهار پیدا کند. بنابراین وقتی دست فیلمساز به لحاظ ساختاری برای تمرکز بر انقلاب بسته است، تکرار موقعیتهای مشابه و ایجاد فضای مقایسه تصمیم غلطی به نظر میرسد.
در آخر، داستان “فیلم نفس” به جنگ تحمیلی میرسد و نمودهای آن در زندگی بهار به شکل بمبارانهای شبانه و رفتن پدر به جبهه پدیدار میشوند اما بازهم شاهد پیوند عمیقی بین بهار و محیط اطرافش نیستیم. در اینجا با مشکل جدیدی روبهرو میشویم که تا حدی عجیب است. فیلمساز هیچ ایدهٔ جدی و کاربردیای برای رشد بهار در طول این سالها ندارد. بزرگ شدن بهار هیچ نشانه بصریای به همراه ندارد که اینیک بیتوجهی جدی از فیلمساز است. مستقل از این به لحاظ فکری هنوز با همان بهار دوران قبل از انقلاب روبهرو هستیم. جملهای مثلاینکه “من دیگه زیاد با خودم حرف نمیزنم چون دختر بزرگی شدم” هیچ بخشی از این خلأ جدی را پر نمیکند البته بزرگ شدن بهار نمودهای بیرونی بهتری دارد مانند منع شدنش از بازی با پسرخالهاش طاهر اما ذهنیت او از محیط و جنگ چیزی از جزییات داستان را به خود اختصاص نداده و بدون پرداخت باقیمانده است. جنگ حتی به لحاظ تأثیرات محیطی هم جدی نیست و وحشتی ایجاد نمیکند اما قرار است در انتها بهعنوان آخرین عنصر داستانی فیلمساز پایان زندگی بهار را رقم بزند.
این تمهید نهایی بههرحال یک پیوند احساسی ناگهانی ایجاد کرده که برخورد مخاطب را با آخرین اثر نرگس آبیار در موقعیت بهتری قرار میدهد. در لحظهٔ آخر، ناکامی بهار آرزوها و تصورات ذهن کودکانهٔ او را که ستون اصلی فیلم نفس بود پررنگ میکند و تأثیرگذاری لحظهای بسیار قدرتمندی به وجود میآورد. اما این فیلم توان ماندگاری دارد؟ با یک ذهنیت کودکانه به یکی از مهمترین بازههای تاریخی ورود کردن، شاید از همان ابتدا تصمیم چندان خوبی نبوده است. ثبت تصویری قابلقبول از حرکت تاریخی در عین وفادار ماندن به چارچوب ذهنی یک دختربچه در مرحلهٔ ایده هم بسیار مشکل به نظر میرسد. حقیقتن نه انقلاب و نه جنگ و نه فضاها و زمانهای مابین این تحولات تاریخی برای بهار اهمیتی ندارد. او فقط قربانی آنهاست. اگر کانون معنای “فیلم نفس” همین نکته بوده، روایتی که آبیار از آن ارائه داده کمبودهای فراوان همراه است بااینحال “فیلم نفس” ارزش یکبار دیدن را دارد
منتقد: دانیال حسینی
منبع : سایت نقد فارسی
دانلود “فیلم نفس”
No Comments