نقد فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه
نقد فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه
نقد فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه
منوچهر هادی را پیش از فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه ، با ساخت قرنطینه در سال ۱۳۸۶ و در مقام کارگردان می شناخیتم. هرچند دستیاری اصغر فرهادی در چهارشنبه سوری تبعاً برای او تجربیات ارزنده ای را می بایست به همراه می داشت. یکی میخواد باهات حرف بزنه! دومین ساخته اوست و دنیای پر امید هم آخرین اثر هادی است که هنوز به اکران عمومی در نیامده است. البته رمضان امسال (مرداد ماه ۱۳۹۱) هم نخستین تولید سریالی او روی آنتن رفت که خداحافظ بچه نام داشت و با عدم اقبال مخاطبان مواجه شد که شکستی را در کارنامه این کارگردان جوان رقم زد.
یکی میخواد باهات حرف بزنه! درامی ست اجتماعی که در آن به طور خاص به مقوله پیوند اعضا اشاره شده است؛ هرچند بر خلاف کلیشه ای که فیلم های مرتبط با پیوند اعضا با آن دست و پنجه نرم می کنند – که همان دشواری والدین در اعطای رضایت است – منوچهر هادی این درون مایه را با حوادثی دیگر پیوند زده و از این حیث اثر قابل توجهی را پدید آورده است.
آغاز فیلم در فضای سرسبز و با طراوت شمال است. خیلی زود وارد روند درگیری ها می شود و کشمکش مادر و دختر به عنوان سوژه محوری فیلم مطرح می شود. ناگهان و بر اثر حادثه ای – که حقیقتاً از حیث غافل گیری و اثرگذاری بسیار حائز توجه است – سوژه ی اصلی را پیش روی مخاطب قرار می دهد.
پس از وقوع این حادثه، عملاً فیلم وارد فاز دوم می شود؛ یعنی لیلا (با بازی آنا نعمتی) ناگزیر می شود به سمت گذشته اش برگردد و علی رضا (با بازی حمیدرضا پگاه) که خواستگار لیلاست، در این بازگشت به عقب همراه او می شود. هرچند در فرازهایی از این رویارویی با گذشته، لیلا تنهاست و گویی تصمیم گرفته خودش به تنهایی این تنش شخصی را سر و سامان دهد و زخمی را که از سال های دور و از زندگی مشترک با همسر سابقش مصطفی (با بازی شهاب حسینی) به تن داشته و حالا دوباره سر باز کرده، به تنهایی التیام بخشد.
از منظر داستانی باید گفت فیلم روایتی است سر راست و بدون هیایو که حوادث فرعی در آن خیلی به چشم نمی آید. تعلیق و گره در سوژه اصلی داستان تا حدی است که توانسته بار فیلم را به دوش بکشد. بازی ها هم متوسط از آب درآمده اند و شخصیت ها به گونه ای هستند که می توان آن ها را باور کرد و مابه ازاهای بیرونی شان را به خوبی دید. شاید شاخص ترین بازی را بتوان به یکتا ناصر نسبت داد که اتفاقاً در سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای بازی در همین فیلم به دست آورد.
تدوین این فیلم مشترکاً به عهده هایده صفی یاری و سپیده عبدالوهاب بوده است. در بخش های ابتدایی، شاهد نماهای کوتاه تر هستیم و هرچه به بخش های پایانی فیلم نزدیک می شویم، نماها به دلیل ذات داستان و تقابل هایی که بین شخصیت ها شکل می گیرد، طولانی تر می شوند، ولی در کل نوعی ایجاز به چشم می آید و کات خوردن های سریع از ویژگی های بارز فیلم به شمار می آید.
زاویه دوربین و حرکت آن بدون هیچ گونه اغراق و بی آن که بخواهد از قاب بیرون بزند، در خدمت فیلم است.هرچند در بخش های ابتدایی به دلیل ویژگی لوکیشن و زیبایی های خاص طبیعت، نماهای باز بیش تری شاهد هستیم، ولی رفته رفته این نماهای باز کم تر می شود و جز یکی دو مورد در اواسط فیلم، مورد دیگری به چشم نمی خورد.
به طور کلی اثری نسبتاً یک دست را می بینیم که هرچند به لحاظ بصری، فنی و تکنیکی و بازی ها اتفاق خارق العاده ای رخ نداده، ولی همه چیز تقریباً در سطح متوسط و اندکی رو به بالاست. پایان بندی فیلم هم به شکلی کاملاً عادی و مقبول از کار درآمده و همه چیز در خدمت همان درون مایه ای است که محور همه حوادث بود و سرانجام به شکلی نیکو و خوشایند به اتمام رسید.
یکی می خواد باهات حرف بزنه، ضمن آن که به خوبی مقوله اهدای عضو را به دور از کلیشه های مرسوم مطرح کرده، فرصتی را برای قضاوت و راستی آزمایی شخصیت ها و مخاطب فراهم آورده و به خوبی یادآوری می کند که قضاوت های اخلاقی گاهی چه قدر ساده به نظر می رسند، حال آن که فرسنگ ها از حقیقت دورند و بیننده را در مقابل این پرسش اخلاقی قرار می دهد که آیا بخشش می تواند از هزینه های گزافی که ممکن است در آینده هرکسی پدیدار شود، جلوگیری کند یا نه و اساساً جایگاه بخشیدن و انتقام را در مقابل اعتراف یا پنهان کاری به چالش می کشد و از این منظر می تواند فیلمی قابل قبول تلقی شود؛ هرچند این ریزه کاری های اخلاقی و اجتماعی اش زیر سایه درون مایه اهدای عضو خیلی فرصت نیافته تا هویدا شود.
منتقد: سولا اکبریه (امتیاز ۶ از ۱۰)
منبع : سایت نقد فارسی
No Comments